محمدجوادغلامی

وب شخصی محمدجواد غلامی

محمدجوادغلامی

وب شخصی محمدجواد غلامی

exam

چهارشنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۵۹ ب.ظ

بسم الله

فشار محاسبات ذهنی من رو بر آن داشت! تا امروز در باب تلخ ترین روزهای دانشجویی بحرفم.


                                                  امتحان


خب! همونطور که میدونین استراتژی بنده خلاصه میشه در طرح مسئله و پرداختن به ابعاد و  کنکاش در باب علت های وقوع این مسئله!!

مسئله چیه؟؟

چرا دانشجو شدیم؟

دوران دانشجویی

ابعاد وجودی مسئله بالا:

همانطور که مستحضرید مشخصن اون چیزی که باعث تحصیل یک فرد در دانشگاه میشه برمیگرده به 3 عامل:

عامل 1 = عدم وجود شغل مناسب(بهتره بگم چه کاری برتر از دانشجویی: مفت خوری)

عامل2= گزینش همسر مناسب(خداشاهده حقیر هیچ تخصصی در این زمینه ندارم و اینو می تونین از نحوه پوشش و رفتار و.. بنده ببینین البته به قول شاعر که: آنرا که حساب پاک است از محاسبه چه باک است)(این مورد رو از دوستان اهل فن که در این زمینه سررشته داشتن شنیدم!)

خب مسئله طرح شد و به ابعاد وجودی آن هم پرداخته شد.

حالا اینجا باید ببینیم که چه چیزی باعث شده این سوال طرح شود؟

بر گردم عقب تر.. یادتون میآد ما داشتیم زندگی می کردیم! ابتدایی- راهنمایی- دبیرستان - پیش دانشگاهی. بعد به بن بست فکری رسیدیم که خانواده و جامعه ما رو مجبور کرد در آن مقطع حساس بریم دانشگاه!؟

بن بست فکری ازاین جهت که در سن حساسی بودیم (انتخاب مابین رفتن به سربازی و مرد شدن /کار کردن و به قول معروف مرد باید نون بازو خودشو بُخوره/ زن گرفتن که اگه به  کسی جسارت نشه و بلا نسبت خودم و دوستان شاعر میگه : کار هر بز نیست خرمن کوفتن- گاو نر می خواهد و مرد کهن) و همانطور که میدونین انتخاب مسیری برای رسیدن به این مقاصد که خطرات کمتر و البته بازدهی بیشتری داشته باشد بسیار دشوار است اینجا بود که خدا راهی کم مخاطره رو جلو پاهامون گذاشت به نام دانشگاه که هم با اون سربازی رو پیچوندیم هم کار کردن رو هم زن گرفتن رو. و رفتیم در فضای علم و معرفت و پژوهش و مطالعه و.. !


اما همون طور که می دونین همیشه قشنگترین و ماندگارترین رمان ها درام ترین شون بودند مثل رمان تولستوی و چخوف .. داستان زندگی دانشجویی هم به عنوان ماندگارترین عرصه حیات انسانی فقط به اینجا ختم نشد تلخی هایی هم داشت جدا از میانترم ها، این شب های تاریک و مغمون و طولانی پایانترم ها بود که هر چند وقت یکبار کام دانشجو رو تلخ می کرد و هربار که از راه میرسید دانشجو به خودش و انتخاب خودش فحش میداد و با نفرین و لعن همه عالم و آدم و نظام اموزشی کشورش رو نوازش می کرد یا اگر میتونست با فن ویژه ای به نام حذف تک درس یکی از درس های 3-4 واحدی سخت و بیهوده! رو از لیست سیاه خودش کم می کرد تا لااقل از تلخی این شبها کم کنه اما نمی دونست که (بقول مازنی ها) اَت کَلا ماسِه تِه کَش دَماسِه.

و هرشب و روز این سوال رو از خود می پرسید که چرا دانشجو شدم؟


 

+  امیدوارم هیچ وقت کام تون تلخ نباشه :)

 + عامل سوم رو نمی دونم!!

+  خبر جدید : مرکز بهداشت دانشگاه توصیه کرده که برای صبحانه قبل امتحان عسل میل نمایید.

 + منظور از بیت "کار هر بز نیست خرمن.." = انجام کارهای بزرگ نیاز به تجربه و دانش بسیار دارد و از هر کسی بر نمی آید. منبع

+   تولستوی و چخوف: از معروف ترین رمان نویس های جهان می باشند.

+  منظور از ضرب المثل مازنی" اَت کَلا ماسِه تِه کَش دَماسِه" = چه بخوای چه نخوای این واحد درسی رو باید بگذرونی نمی تونی ازش فرار کنی. منبع:خودم!

+ با این پست قصد اساعه ادب(بی ادبی و بی احترامی) به هیچ یک از دوستانم رو نداشتم فقط می خواستم تو لحظه های تلخ این روزها کام تون و برا لحظه ای شیرین کنم.

 

  • محمدجواد غلامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی